سینا جونمسینا جونم، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

کیمیا و سینا

يه جمعه زيبا

شاپركاي خوشگلم ديروز جمعه بود و صبح علي الطلوع شما دو تا وروجك برخلاف ديگه روزا بيدار شده بودين و بالاي سر منو بابايي جيك جيك ميكردين كه بيدار بشيم، بالاخره بابايي مهربون بيدار شد و پيشنهاد داد واسه خوردن صبحونه بريم پارك كه با استقبال شما مواجه شد و هرچند ماماني طفلي حال و حوصله نداشت بخاطر دل شما وروجكا رفتيم بيرون.يه چند روزيه خيلي حالم گرفته اس و به عبارتي دل و دماغ ندارم برام دعا كنين فرشته هاي معصومم. خلاصه بعد از خوردن صبحانه شروع به بازي كردين و كيميا خانم چون جو فوتبال گرفته بودش همون اول كاري توپو شوت كردو رفت بالاي درخت و تا يه مدتي با بابايي مشغول پايين آوردن اون بوديم خدايااز دست تو دختر فوتباليست من بعد از يه كم بازي كردن چون ن...
22 مهر 1391

سرزدن بابایی ازوبلاگ

بانام ویاد خدای مهربون وباعرض سلام وادب به همسرعزیزم نازی جونم که زحمت کشیدواین وبلاگ زیباوماندگارروایجادکردوباعرض سلام خدمت شما گلهای زیبای زندگیم سیناوکیمیا. بالاخره بابایی وقت کردوپس از18ماه که ازایجادوبلاگ گذشته چندجمله ای روبراتون بنویسه درهمین جا ازاین تاخیرطولانی ازنازی جون وشما عذرخواهی میکنم فرصت روغنیمت شمرده ومراتب عشق و ارادتم روتقدیم شماعزیزان می نمایم .نازی جونم  همسری گلم خیلی دوست دارم واقعا زحمت زیادی کشیدی . کیمیادخترگلم وسینا پسرعزیزم خیلی دوستون دارم شما امیدهای زندگیم هستین وتمام تلاشم برای رشدوشکوفایی شماست به مامان خوب ومهربونتون عشق بورزیدواونوهیچوقت تنها نذارین برای شما زحمات زیادی کشیده خیلی ازشبها که شما م...
14 مهر 1391

باز آمد بوی ماه مهر، ماه مدرسه

فرشته های نازنین مامان!امروز دهم مهرماهه و مامان خانم تنبل تازه اومده خاطرات روز اول مهر شما رو بنویسه بازم مثل همیشه معذرت عزیزای نازنینم! امسال مدرسه دخترک نازمو عوض کردیم و برای همین روز اول مهر همراهیش کردم.راستشو بخوای مامانی منکه اونروز خیلی استرس داشتم و وقتی با هم وارد مدرسه شدیم حس کردم تو هم عجیب احساس غریبی میکنی اما خدار رو شکر هنوز چند دقیقه نگذشته بود که دوتا از دوستای پارسالتو دیدی،اونا هم مدرسه شونو عوض کرده بودن انگار دنیار رو بهت داده باشن یه نفس کشیدیو با اونا رفتی و دیگه هم مامان طفلی رو تحویل نگرفتی اما من تا وقتی کلاستو مشخص کردن اونجا موندم و بعدش رفتم اداره.دیگه واسه خودت خانم شدی قرار شده امسال بعد از مدرسه بیای خونه...
10 مهر 1391
1